سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























میزکار من

سلام و عرض ارادت! امشب با وجود مشغله ی بسیار می نویسم به خاطر آن هایی که از سر لطف بر میزکارم منت می نهند و گاهی به آن سری می زنند.و واقعا دغدغه مندم اگر می نویسم. راستی نخبه ی واقعی کیست؟ آیا واقعا فرار مغزهاست یا فرار بی مغز ها؟ جمعه ی گذشته اردویی بودیم که در آن استادسخنران می گفت:ما در تعریف شاخص ها اشکال مبنایی داریم! من 2 نمونه ذکر می کنم تا مساله روشن تر شود.سال ها پیش جوانی طلبه از مشهد به قم می رود و خوب که درس هایش جلو می رود و آماده ی رسیدن به مرتبه ی عالی علمی می شود خبر می دهند که پدرت در مشهد بیمار است.آن وقت است که پسر باید با خلاقیت و درایت یکی از راه ها را برگزیند یا طی کردن درجات عالی علم در شهر قم ویا بازگشت به مشهد و مراقبت از پدر بیمار.....و او به مشهد می آید و ضمن مراقبت از پدرش به ادامه ی تحصیل می پردازد...در جایی دیگر گفته اند روزگاری با قطار مسافرت می کرده یکبار چند دقیقه مانده به قضای نمازش به ایستگاه قطار نزدیک می شوند و طبق برآوردش تا توقف قطار نمازش قضا می شود آن گاه در حالیکه قطار در حال ایستادن بوده شیشه را باز می کند بیرون می پرد و نمازش را می خواند این فرد سال ها بعد"سیدعلی خامنه ای" معروف می شود که از فتنه ی 88 فرصتی برای رسوایی دشمنان خارجی و منافقان داخلی ایجاد میکند.

مثال دیگر مصطفی چمران عزیز است که وقتی به اوج درجه ی علمی اش یعنی دکتری فیزیک هسته ای رسید و می توانست در اوج رفاه به علم آموزی بپردازد رفت تا برای شیعیان جنوب لبنان قیام کند و علمش را برای آنان به کار گیرد و حق بدهید که این ایثار کمی نبود! اما نشات گرفته از تفکری خلاق و آینده نگر بود آینده ای ورای این آینده ی نزدیکی که ما را درگیر خود ساخته....رفت تا میلیارد ها سال عمر ابدی اش را نیکو بسازد.و عشق او اکنون چه کرده با دل ها!!...

خلاصه من ضمن اینکه برخورد خیلی مسئولین نظام با خلاقیت را اصلا مناسب نمی دانم  آنانی که برای انجام کار علمی رفاه غرب را ترجیح می دهند و سعی برای بسترسازی علمی در کشور خودشان ندارند را "مغز" تلقی نمی کنم که بخواهم فراری برایشان در نظر بگیرم

البته کسانی که برای علم آموزی به غرب میروند و مصداق حدیث:علم را بیاموز حتی از منافق !می شوند و بعد به کشور خود برمی گردندو آموخته های خود را در راه آبادانی وطن صرف می کنند از قاعده ی بالا مستثنی می کنم آنها نخبگی را حقیقتا معنا می کنند 

خوش دارم که زمین زیر اندازم و آسمان بلند رو اندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم(دکترچمران)-باران- آذر89


نوشته شده در دوشنبه 89/9/8ساعت 1:9 صبح توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |


Design By : Pichak