سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























میزکار من

سلام دوستان این روزها اتفاقات جدیدی در شهرمان می افتند که چون این تغییرات به آرامی صورت می پذیرند ما متوجه آنها نمی شویم من این پست را می گذارم اگر شماهم اتفاق جدیدی می بینید که به ذهن من نرسیده در قسمت نظرات با من در میان بگذارید

مثلا چند سالی هست که دخترکانی با مانتوشلوار و مقنعه های سرمه ای که نوار دوزی طلایی دارد با چهره هایی که تاحدی سرخاب سفیداب شده اند حدود ساعت 7یا8 شب سوار اتوبوس می شوند و ژست تمدن و تجدد به خود می گیرند و نیم نگاهی عاقل اندر ....به زنانی که سبزی و هویج خریده اند و به گمانم خانه دارند می اندازند این دخترکان تازه به جامعه رسیده احتمالا کارکنان شرکت های مسافربری اند گویا اشتباهی را که غرب برای به جامعه کشاندن زن و وسیله قرار دادن او مرتکب شد برای ما عبرت نمی شود...

یا مثلا مغازه هایی که مخصوص بدلیجات و وسایل امثالهم تاسیس شده اند و همه روزه سیل سرسآم آور بانوانی که از مشکلات اقتصادی می نالند را به سمت این مغازه ها شاهد هستیم

یا سالن های مطالعه ی کتابخانه ها که صرفا جهت مطالعه ی کنکوری ها شده است و انگار مردم هیچ انگیزه ی دیگری به غیر کنکور برای مطالعه ندارند

و دیگری اسم اصلی خیابان هاست که کم کم به برکت صدای این بانوی محترمه ی توی مترو -مردم بالاخره فهمیدند که فلکه ی برق همان بسیج است و تقی آباد همان شریعتی است و....

از تلویزیون بگویم که آنقدر شبکه و برنامه و سریال و فیلم داره که مردم از تلویزیون خسته می شوند قدیما یک برنامه کودک مهاجران بود و زنان کوچک و یکی دو سریال بود که غالب مردم آن را می دیدند اما امروزه بجای تولید نسل در انسان ها فقط تولید مثل در فیلم و سریال ها اتفاق افتاده و کاش بجای این همه کمیت اندکی به کیفیت فیلمنامه ها توجه شود که به طور مثال در یک سکانس آقای گلزار به خانم افشار می فرمایند:"تو فکر کردی من تورو دوستت دارم؟" آن وقت خانم افشار دلمرده و افسرده می شود و بعد آقای گلزار می گوید:"نه من تو رو دوست ندارم من عاشقتم" و این می شود فیلم دراماتیک ایرانی!!! آیا کسی هست که مارا از این بی محتوایی نجات دهد؟

امروز کمتر زنی را در خیابان تقی آباد(مشهد) می بینی که لب هایش را سرخ و چشمانش را سیاه نکرده باشد تا نگاه آلوده ی کسی را بخرد امروز نگاه های باعظمت و پاک نگاه هایی که خداوند خریدار آنهاست کم شده اند اما بازهم هستند چون زمین به حرمت شکوه شخصیت آنها پابرجاست...

کاش بشود فارغ از فقه و احکام به بی حجاب بگوییم بیا برای ساختن جامعه ای سالم برای کمک کردن به مردی که ممکن است به حرام بیافتد برای اینکه آوای پاکی و زیبایی حقیقی در جامعه ی ما طنین انداز شود"ع ف ا ف  " و  "ح  ج  ا  ب"  داشته باشیم....


نوشته شده در سه شنبه 91/7/25ساعت 8:56 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |


Design By : Pichak