میزکار من
وقت عالی بخیر- نمی دانم این اصطلاحی را که می خواهم بررسی کنم کسی تا به حال حرفی از آن زده یا نه؟ در سرچ اینترنت که چیزی پیدا نکردم در هر صورت آنچه می نویسم نظر خودم است و امکان صدق و کذب آن وجود دارد افرادی را پیرامونمان می یابیم که به علت فراغت بال زیاد و بیکاری مفرط شروع به خیال پردازی و اوهام می کنند این افراد وقتی نظرات و سوالاتشان را برای کسانی که مشغولیت هدفمندی دارند مطرح میکنند آن فرد دومی نمی داند به حال او بخندد یا گریه کندو اصلا از طرح این سوال در ذهن او متحیر می ماند گروه اول کسانی اند که از بیرون خلوت و خالی شده اند یعنی بیرون هدفمندی برای خود نساخته اند به همین علت از درون مشغول و پر می شوند البته پر از پوچی و بی هدفی ..مسائلی عجیب در ذهنشان نقش می بندد مثل اینکه :من با این تصادف می میرم...خدا چرا اینجوریه چرا اونجوریه و....اما گروه دوم که از بیرون خود را مشغول اهداف والا کرده اند کمتر فرصت بیکاری می یابند که فکرشان را به دست شیطان بسپارند و از درون نیز بسیار آرام و هدفمند اند. اما با این مقدمه می رویم سر اصل مطلب:تاکیدات بسیاری در دین اسلام به جلسات علم آموزی و حتی جلسات تذکر شده است اما همین قدر هم اسلام به "برنامه ریزی-حدوسط و اعتدال" تاکید دارد. چنانکه می بینیم پیامبر برنامه ی زندگی شان را تقسیم بندی فرموده اند تا مبادا یکی از برنامه ها بر دیگری فائق آید و از حد اعتدال خارج شوند اما متاسفانه آسیبی که در بین حتی بچه مذهبی ها دیده می شود:"زندگی ها ی جلسه محور" است.درست است که افرادی که در جلسات مفید حضور پیدا می کنند از گروه دوم طبقه بندی بالا اند که در ابتدا با هدفمندی به جلسات متعدد می روند اما همین که تعدد افراطی جلسات پیش می آید و اعتدال از بین می رود کم کم هدفها هم گم می شوند. شاید به مرور هدف اصلی از حضور در جلسات:عادت یا پرکردن اوقات فراغت یا ملاقات دوستان بشود.فرد در ابتدای ورودش به دنیای جلسه محوری وقتی در جلسات حاضر می شود با هدف علم آموزی به طور مثال تمام حواسش محو سخنران است و حسابی استفاده می برد اما وقتی غرق در زندگی جلسه محور شد چون خودش را از جلسه و سخنرانی اشباع کرده است (به شکل افراطی به آن پرداخته)استفاده بردن از سخنران و جلسه برایش کم اهمیت می شود و فقط بر طبق عادت در جلسه حاضر شده حاضر که چه عرض کنم: هرگز حدیث حاضر غایب شنیده ای؟؟ ارتباط با اطرافیان-دوستان و آشنایان بسیار مفید و موجب تسلی خاطر است اما وقتی همین ارتباط با آدمیان به واسطه ی زندگی جلسه محور به افراط کشیده شود و فرد فرصت خلوت کردن با خود و خدایش را از دست بدهد آن گاه لذت عبادت از کامش سلب می شود و با اینکه از صبح درگیر جلسات مختلف بوده اصلا از نمازظهرش لذت نمی برد و نمی تواند لحظه ای ذهنش را متمرکز خدا بکند. و اگر این کارهای مثلا فرهنگی کیفیت عبادات ما را پایین بیاورند که "کار بی فرهنگی" اند در ضمن اگر او از محاسبه ی نفسش هم غافل شودکه دیگر اوج فاجعه است زندگی های جلسه محور گاه افراد را آنقدر به خود مشغول میکند که از اصولی مثل صله ی ارحام باز می مانند. گاهی سرزدن به اقوام و احوالشان را پرسیدن از حضور در جلسه ی سخنرانی فلان استاد نزد خداوند ارزشمند ترند جلسه نمی رویم که جلسه رفته باشیم جلسه می رویم که به این اصول پایبند باشیم اما متاسفانه به آنچه در جلسه آموخته ایم عینیت نمی بخشیم قضیه شده است :جلسه برای جلسه! جلسه محوری انسان را از مطالعه ی کتاب باز می دارد آخه ای برادر! ای خواهر! کدام رکن از کتابخوانی مهم تر؟؟؟ چقدر بزرگواران دین و جامعه روی کتابخوانی تاکید کرده اند آن وقت میانگین مطالعه ی ما می شود......دقیقه!اگر جلسه بتواند ما را به سمت کتابخوانی و کسب معرفت بیشتر مشتاق سازد "جلسه" است نه اینکه فقط جلسه برای جلسه-هنوز هم هیچ لذتی با مطالعه برابری نمی کند اعتقادم بر این است که حضور در جلسات سخنرانی همایش ها کنفرانس ها و....اگر براساس اهداف والا باشد اعتدال در آن رعایت شود و به کسب علم و عمل منجر شود مطلوب است البته مولا علی همه ی این حرف های من را در قالب جامع تر و کامل تر فرموده است که مخلص کلام است: "جاهل را نمی بینی جز در افراط و تفریط" اگر شما هم از آسیب ها ی زندگی جلسه محور چیزی به ذهنتان می رسد میزکارمن آماده ی نمایش آن هاست-باران-دی ماه 89
Design By : Pichak |