میزکار من
سلامی به بلندای نگاهتان!سال گذشته درست روزی مثل فردا "امتحان تاریخ داشتیم" از صبح روزی مثل امروز خوانده بودم:"صفین را.......... صفین را........صفین را....."هرگاه نام این جنگ را می شنوم لرزه بر اندامم می افتد دلم می خواهد بر مظلومیت مولایم تا به ابد گریه کنم در نهج البلاغه خواندم یکی از یاران امام علی که بسیار ایشان را دوست می داشت وقتی از جنگ صفین بازگشتند(از داغ دردی که بر امام وارد شده بود دق کرد) و مرد آن گاه امام فرمودند:"لواحبنی جبل لتهافت اگر کوهی مرا دوست بدارد درهم فرو می ریزد"(حکمت111) خلاصه آن روز را تا به عصر تاریخ می خواندم دیگر به جنگ صفین رسیده بودم که طاقت نیاوردم یکی از دوستانم که خیلی هم اهل سیاست نبود با من تماس گرفت صدایش پر از بغض و کینه شده بود گفت:دیگه شورشو درآوردن از کجا شروع کردن و حالا حتی حرمت امام حسین رو هم شکستنپاشو لباس بپوش بریم فلکه ضد راهپیمایی...حداقل برای عرض تسلیت به امام حسین بریم" منم که خیلی تعجب کرده بودم از لحن صدای دوستم و خودم هم تصمیم داشتم برم مصمم تر شدم و به سرعت آماده شدم یکسره جملات دوستم در ذهنم مرور می شد:از کجا شروع کردن و حالا حتی حرمت امام حسین روهم....."ذهنم دنبال یک آیه از قرآن می گشت بالاخره اومد:لاتتبعوا خطوات الشیطان...."من آن روز ساعتها وقتم رو با دیگر راهپیمایان در خیابان ها گذراندم و خیلی ها را دیدم که با اشک اعلام انزجار می کردند من در تاریخ آن روز ثبت شدم حتی اگر قطره ای از آن دریا بودم....و این بود "امتحان تاریخ"به قول مصطفی:"تاریخ مرا در محک امتحان قرار داده است" راستی!تو گویی با آغاز سال 88 شیپوری نواخته شد تا مردها از نامردان مشخص شوند(آنگاه که شیپور جنگ نواخته می شود شناختن مرد از نامرد آسان می شود.(شهیدچمران). اما کاش این تراژدی غمبار آن سخنرانی دردناک نماز جمعه ی آقا را بر خود نمی دید...آی شهدا! نبودید جگرمان سوخت...دیدن چهره ی بغض آلود آقا از پشت پلک شیشه ای تلویزیون هم اشک ها را امان نمی داد....نمی دانم به اندازه ی چند سال در این انتخابات آقا را پیر کردند....ادعای بصیرت و صاحب نظری ندارم فقط آن نکته ای که ایشان فرمودند و مثل نفس کشیدن باید تکرار شود کلام گهربارشان در خصوص فتنه است که باید در سالروز 9 دی مرور شود پس بیایید مثل درس بخوانیمشان کارش فقط سرچ کلمه ی بصیرت در گوگل است..... 9دی نه در تقویم شمسی بلکه در آسمان ها باید ثبت شود هرکس نبود جایش حسابی خالی بود من که شخصا هیچ تفریح لذت بخشی را با راهپیمایی عوض نمی کنم....اما لذت بخش تر از آن وقتی بود که می دیدم کسانی که پیش از این گرفتار فتنه شده بودند اما آنقدر جرئت و جسارت داشتند که اصلاح نظرشان را اعلام کنند درود بر آنها..... خلاصه ای مهربان مخاطبان میزکار! بیایید آزاده زندگی کنیم و حوادث تاریخی ما را مغلوب خود نسازند(راستی نمره ی اون امتحان تاریخم 19 شد)آنجا که مصطفی از آزادگی این چنین می گوید شایسته است بخوانیمش: انسان های آزاده ممکن است کوتاه زندگی کنند ولی تا آنجا که زنده هستند به راستی زندگی می کنند و با اختیار خود نفس می کشند محکوم اراده ی دیگری نیستند و دیگران تسلیم آنها هستند..........باران -دی ماه 89 اثر:مصطفی چمران
Design By : Pichak |