سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























میزکار من

تیک تاک تیک تاک تیک تاک.....چیک چیک چیک چیک....باران در باران آمد ناقوس به صدا درآمد من آمدم و این یعنی خدا هنوز به انسان امیدوار بود پژواک صدای گریه ی کودکانه ام در نبض زمان پیچید.اشک ریختم از سنگینی امانتی که بر دوشم بود: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند قول دادم دستم دست خدا باشد پایم پای خدا باشد زبانم زبان خدا باشد و دلم سرای خداوندی.....اما....اکنون 17 سال شمسی از آن روز می گذرد خدای من! این قافله ی عمر عجب می گذرد! 17 سال است در نیمه ی پاییز می آیم و لطف بی نظیر پروردگارم این است که بارانش را بر تولدم جاری می کند ابرها می گریند...نمی دانم اشک شوق است یا غم؟ در هر صورت تا الان نصف سنگ قبرم را می توانم بنوسیم فاطمه..........طلوع : 13 آبان 1372 غروب:؟ به قول مولایم علی(ع): کوچ نزدیک است! دیشب خدا هدیه اش را بر من ارزانی داشت حالا قضیه اش را تعریف می کنم:

دیروز عصر از اردو که برگشته بودم (و دائما پیامهای تبریک تولد دریافت می کردم) پیامکی را دیدم که نمی دانم توسط چه کسی برایم ارسال شده بود من و مادرم به دعوت آن پیام به همایشی با نام داردلان رفتیم هوا سرد بود و باران می بارید با دیدن عکس شهدا احساس خستگی از تنم بیرون رفت (به اندازه ی یک کارت شارژ چند میلیونی شارژ شدم) همایش مربوط به شهید مهدی میرزایی-موسس تخریب خراسان بود. هم رزمش می گفت آنقدر ساده می پوشید که اکثرا با مردم عادی اشتباه گرفته می شد.هم رزمش می گفت وقتی همه برای رفع تشنگی هندانه می خوردیم و به خودش نمی رسید پوست باقی مانده ی هندوانه ی بچه ها را می خورد اطاله ی کلام نمی کنم مهدی میرزایی سواد نداشت و وصیت نامه ندارد فقط یک جمله گفته است که آن هدیه ی تولدم بود از طرف خدا......... او گفت:

من دلم را دار خواهم زد.........

باران-آبان89


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/13ساعت 2:42 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا؛ مثل هوا با تن برگ

مادرم در خواب است
و منوچهر و پروانه و شاید همه‎ی مردم شهر
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه‎ها می‎گذرد
و نسیمی خنک از حاشیه‎ی سبز پتو خواب مرا می‎روبد

بوی هجرت می‎آید
بالش من پر آواز پر چلچله‎ها ست
صبح خواهد شد
و به این کاسه‎ی آب
آسمان هجرت خواهد کرد

باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی،
عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه‎ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت

چیزهایی هم هست؛
لحظه هایی پر اوج
مثلا شاعره‎ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت *

و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم!
باید امشب چمدانی را
که به اندازه‎ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی‎واژه که همواره مرا می‎خواند

یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفشهایم کو؟


نوشته شده در سه شنبه 89/8/4ساعت 10:56 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

.......چه خوشگل و با نمکه!تولدش مبارکه!ببخشید هول شدم منظورم این بود که میلاد امام رضا (ع) مبارک باشه سوار ماشین زمان شوید برمی گردیم عقب......پیاده شوید رسیدیم می رویم خانه ی موسی بن جعفر!این جا مدینه است و امشب 11 ذیقعده 148 ه-ق.....

فرشتگان کوچه ها را آب و جارو می کنند و صدای برخورد بال هایشان به گوش می رسد نبض زمان شتابان می زند نفس در سینه ی درختان حبس شده است در این فضای بارانی عشق تنفس می شود .ناگهان همه ساکت می شوند و گوش فرا می دهند نوزاد به دنیا آمد.پسر است و نامش :علی! لبخند خدا به روی فرزند -کائنات را غرق شادی می کند. فاطمه ی زهرا آمده است گل لبخند بر لبان او نیز می شکفد:خوش آمدی پسرم! فرشتگان دائم قربان صدقه ی اشک های مروارید گونه اش می شوند و ان یکاد می خوانند مبادا چشم بخورد... پیامبر هم آمد تا پاره ی تنش را ببیند او که می داند روزی این پسرمعصومش را راهی دیار غربت می کنند لبخندی راز آلود به لب دارد ناگهان حدیث پیامبر در ذهن ملایک مرور می شود:پاره ی تن من در خراسان دفن خواهد شد هر انسان اندوهناکی او را زیارت کند خدای عز وجل اندوه او را از بین خواهد برد و هر گناهکاری که به زیارت او بشتابد خدا گناهانش را می آمرزد....

به قول آیت الله بهجت:حرم مطهر حضرت رضا(ع) نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست عظمتش را خ....دا می داند به حدی که امام جواد (ع) می فرماید:زیارت پدرم امام رضا (ع) از زیارت امام حسین (ع) افضل است زیرا امام حسین (ع) را عامه و خاصه زیارت می کنند ولی پدرم را جز خاصه (شیعیان 12 امامی) زیارت نمیکنند.

خلاصه این که این آقای مهربانی ها-این پدر رئفت دنیا- فرسنگ ها راه را آمده و در جوار ما پارسیان قرار گرفته است و هم سایه مان شده است(هم سایه سایه ات مستدام باد لطف تو همیشه زخم مرا التیام داد) از ما توقع دارد....توقع ندارد که حتما لباس خدمتش را بپوشیم وبه حرمش خدمت کنیم او خواسته هایش را در احادیثش گفته است و همچین خواسته ای در سخنانش یافت نمی شود امام رئوف گفته:هرکه از نفس خویش حساب کشد سود می برد و هرکه غفلت ورزد زیان می بیند-گناهان کوچک زمینه ساز گناهان بزرگ است هرکه در گناهان کوچک از خدا نترسد در گناه بزرگ هم از خدا نخواهد ترسید-خسیس را آسایشی و حسور را لذتی نیست-تندروی شکوه مومن را از بین می برد-همانا یاد مرگ برترین عبادت است..... پس اگر خادمش نبودیم بازخواست نمی شویم اما اگر به حرفهایش جامه عمل نپوشانیم شرمنده اش خواهیم شد پس از خدا ابتدا لباس تقوی طلب کنیم و بعد لباس خدمت به امام را....

راستی شما برای تولد امام رضا کادو چی خریدین؟ اگه هنوز نخریدین من یک پیشنهاد دارم:ترک 2 مورد از خصلت های زشتمان- بخشیدن همه ی کسانی که حقی به گردنشان داریم و دعای خیر برای همه ی آن هایی که حقی به گردنمان دارند+5صلوات!بدین کادو کنم....

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را نقاره می زند طوس/آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان؟ جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس دیشب حرم بودیم دلتون بسوزه دعاتون کردم-باران-مهر89


نوشته شده در سه شنبه 89/7/27ساعت 8:9 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

بسم الله النورالنور....

سلام برشما همراهان خوش ذوق و دانش جوی میزکارمن!

چندروز پیش مطلبی در خصوص وبلاگ و وبلاگ نویسی در روزنامه می خواندم واز شمار بی شمار وبلاگ نویسان در جهان مطلع شدم و خودم هم که گاه گاه به آخرین وبلاگ های به روز شده سر می زنم  فکر میکنم چه خبر است در این دنیا؟؟ این همه مردم برای چه وبلاگ می نویسند؟؟ و این جا بود که تلنگری به خودم هم زدم و هدفم را از وبلاگ نویسی مرور کردم.....

و یادم آمد که الاعمال بالنیات! بی رودربایستی هدف ما از وبلاگ نویسی کلاس گذاشتن و ادعای مدرن بودن است؟؟جلب توجه و نظر دیگران است؟؟پرکردن اوقات فراغت است؟؟تقلید از دوستان است؟؟یا؟؟؟باور کنید اگر هدف ما اینطور مسائل و مشابه این هاست که  آن رفتگری که صدای خش خش جارویش صبح زود به گوش می رسد و نیتش رضایت نامه ی معبود و امام زمانش است از آن کسی که ده ها وبلاگ را مدیریت می کند با ارزش تر است !!! دوستان همراه خیل وبلاگ های پوچ و صرفا احساسی رو به افزایش است و پیام میزکار به آنها این است که تعطیلش کنید تعطیل!!تا قبل از اینکه تعطیل تان نکردند(تعطیل سومی ایهام دارد و معنای دیگرش را شما حدس بزنید)

-بعضی وقتها که با اتوبوس به حرم می روم در اعمال مسافران دقت می کنم آخه ما آدم ها 3 دسته ایم: یا با اعمالمان مردم را از خدا دور می کنیم یا آن ها را به خودمان جذب میکنیم و یا با اعمالمان آن ها را به خدا جذب می کنیم آقای سیدی را گاهی وقت ها در اتوبوس می بینم که کلاه سبز و عبای مشکی دارد به نزدیکی های حرم که می رسیم صدایش می آید:برای تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات! آن وقت است که چادری و مانتویی- موفشن و محاسن دار همه ذکر صلوات به لب می گیرند و حداقل برای لحظاتی از هیاهوی مادی خارج می شوند و یاد خدا در فضا طنین افکن می شود- از اول این پاراگراف شما دوستان در جمله ی معترضه بودید حالا بر می گردیم سر اصل مطلب! برفرض که نیت ما از وبلاگ نویسی هدف والایی باشد اما ما با این وبلاگمان جزء کدام دسته از 3 مورد بالا قرار می گیریم؟؟ یعنی واقعا مطالب ما خواه ادبی خواه اجتماعی خواه سیاسی و.... مخاطبانمان را به سوی آن سرچشمه ی عشق حقیقی سوق می دهد؟؟ یا نه! تنها ایستگاهی است برای پر کردن بیکاری؟؟ بیاید تفکری بکنیم شاید به نتایج جدیدی برسیم گاه می بینیم که به خصوص وبلاگ های سیاسی آنقدر غرق در سیاسی بازی شده اند که حرمت ها و عقاید را زیر پا گذاشته اند! به چه قیمتی؟؟ در ادامه ی بحث غیبت حدیثی از امام صادق (ع) را ذکر میکنم : غیبت- کفر و شنونده و خشنود از آن مشرک است(مستدرک الوسائل) نکند که به خاطر وبلاگمان مسلمان ناشده مشرک شویم!امیدوارم حق مطلب را در حد وسعم ادا کرده باشم در ضمن افتتاح وبلاگ دبیرستانمان را هم اعلام می کنم که با عنوان مدرسه ی ما در لینکدونی میزکار قرار گرفته است-خدای اطلسی ها یار و یاورتان باشد-باران-مهر89

تقدیم به آقای منتظر!! العجل العجل العجل


نوشته شده در جمعه 89/7/16ساعت 1:47 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

امشب غم- آسمان را در آغوش کشیده است صدای ناله ی کائنات را می شنوی؟؟ زمین با گردش خود رسیده است به کتاب امامت فصل ششم سطر اندوه مدینه.....در صدای جیرجیرک ها حزنی نهفته است....فرمانروای صداقت می رود. این روزها برای کسی که اهل دانش باشد و استادی کند و شاگرد تربیت کند احترام قائلند اما آن شب امام من را که 4000 شاگرد تربیت کرده بود با بی حرمتی از خانه اش بیرون بردند امام من پدر علم شیمی را درس داده بود اما مسمومش کردند امام من دریایی از معرفت را به جهانیان عرضه کرده بود اما ضریح کوچکش را تخریب کردند امام من کلمه ی صداقت را در برابر صدقش به تواضع وادار کرده بود اما سال ها قبرش را در غربت بقیع بدون سنگ قبری- محصور کردند.........ایها الصادق البار! امام من!صدایم را بشنو! سالهاست هر وقت به حرم ملکوتی امام رضا(ع) می روم به گنبد و بارگاهش به خیل زائران و خادمانش نگاه می کنم آرزوی دیرینه ام مرور می شود: آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه

و بقیع را تو مپندار که زمینی مثل سایر زمین هاست که آنجا بوسه گاه فرشتگان است و در افق زمین به آسمان پیوند خورده است...

امروز در برنامه ی صبحگاه استاد سخنران یکی از قشنگ ترین احادیث امام صادق(ع) را بیان کردند:آن کسی که عمل می کند اما بصیرت ندارد مانند کسی است که به بیراهه می رود هرچه سریع تر برود دور تر می شود...استاد طبق این حدیث می گفت : در مورد اعتقاداتمان ما موظفیم که مجتهد باشیم نه مقلد! چون اگر اعتقادات ما عمیق نباشند لحظه ی مرگ از ما گرفته می شوند

پس ای دوستان آگاه بیایید تا دیر نشده فکری به حال اعتقاداتمان بکنیم و اگر هنوز احساس میکنیم نقایصی دارند آن ها را اصلاح کنیم چرا که از روز قیامت با عنوان یوم دین به معنی روز اعتقادات بسیار یاد شده پس جهنم پیش از اینکه جهنم اعمالمان باشد جهنم اعتقاداتمان است... و برای این اصلاحات راهی جز ایجاد بصیرت از طرق مختلف را نداریم...به قول معلم ادبیاتمان:خدا یارتان باد-باران-مهر89


نوشته شده در دوشنبه 89/7/12ساعت 12:42 صبح توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

آسمانش را تنگ گرفته در آغوش ابر با آن پوستین سرد و نمناکش........

پادشاه فصل ها پاییز....

سلام - این روزها جایمان در آغوش خدا خالی است .........طبیعت جشن برگریزان گرفته کاش گناهان هم از درخت وجودمان هرچه زودتر بریزندامروز در مدرسه در کلاس اخلاق استاد از پلیدی گناه غیبت می گفت از اقسام غیبت گفت و از تعریف غیبت:فهماندن عیب و نقص شخصی به دیگران در غیاب او.......و غیبت یا گفتاری است یا نوشتاری یا کرداری یا کتابی ویا به صورت اشاره... واین نقایصی که ما در غیبت آن را به دیگران معرفی می کنیم می توانند شامل نقایص روانی جسمی دینی مالی و نسبی(سین مفتوح است) باشند در روایات از غیبت با عنوان خورش سگ های جهنم و خوردن گوشت برادر مرده یاد شده است.

 معصومین (ع) وقتی می خواستند زشتی بعضی گناهان را بر ما آشکار کنند آن را با گناهانی که زشتی اش بیشتر اثبات شده - مقایسه میکردند مثلا پیامبر(ص) فرموده اند:غیبت بدتر از زنا است!..... دیگر بیشتر از این باید توضیح میدادند تا بفهمیم؟؟؟ مثلا خیر سرمان اشرف مخلوقات تشریف داریم وقتی در کلاس بحث غیبت مطرح شد و تازه فهمیدیم که این گناه چه دامنه ی وسیعی دارد و زبان ما چقدر به این گناه آلوده است یکی از بچه ها گفت:ای بابا پس اگر غیبت را از حرف هامان کم کنیم که دیگر تقریبا حرفی برای گفتن نمی ماند....

آری دوستان همراه! نکته همینجاست اگر لغویات و اضافات را از حرف هامان کسر کنیم کمتر به گناهان زبانی دچار می شویم ! سکوت حصاری است که به دور حکمت کشیده اند یاد خاطره ای افتادم که آقای فرزاد جمشیدی در برنامه ی سحر می گفتند: یکی از علما در آغازین دوران طلبگی اش روز اولی که هم حجره ای اش را دید به او گفت بیا تا پایان دوره قرار بگذاریم که جز به ضرورت و مستحب با هم حرف نزنیم وچه زیباست که گاهی در گروه های دوستیمان از این قرارهای معرفتی بگذاریم

 راستی چند روز پیش که از قضیه ی تزریق سلول های جزیره ای به بیماران دیابتی و درمان تقریبی آنها مطلع شدم به اینترنت مراجعه کردم تا بیشتر بدانم به ده ها سایت سر زدم تا شاید دوستان دانشجو و کسانی که اهل علوم زیستی اند واین مسائل را دقیق تر می دانند حرف هایی زده باشند اما تمامی سایت ها بلا استثنا سخنان دکتر محمد باقرلاریجانی را با پس و پیش کردن جملاتش نوشته بودند حتی یک نفر یک متن تبریک هم از خودش اضافه نکرده بود.خلاصه ما که آنچه در زمینه ی تخصصمان است برای دوستان جویای دانش روی میز کار می گذاریم-ایام به کام-     باران -مهر89

 اینم برا عرض تبریک به مناسبت موفقیت دانشمندان عزیزمون!


نوشته شده در پنج شنبه 89/7/8ساعت 3:53 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

این چند وقت بحث یک خانم متهم ایرانی بسیار داغ شده به طرزی که آقای سارکوزی و خانم کلینتون از خور و خواب فتاده و بسی دل نگران این خانم اند...... از آنجایی که ما بسیار دوستدار این دو عزیز هستیم می خواهیم آنها را از دل نگرانی خارج کنیم

و اما راجع به این خانم متهم که در خواب شبش هم نمی دید اگر این جرم ها را انجام دهد این قدر نزد غربی ها عزیز می شود..... طبق آمار چندین رسانه ی معتبر خانم سکینه ی محمدی متهم به زنای محصنه در قید حیات و بعد از مرگ شوهرش می باشد...در خصوص فوت شوهرش: ایشان همسر عزیزتر از جانش را بی هوش میکند و با اتصال برق به بدنش او را راهی دیار حق میکند و جسد بی جان در حمام یافت می شود....این خانم محترم حالا منتظر سنگسار است ولی برخی دوستان اسلام شناس که در عمر گرامی شان یکبار هم قرآن را تورق نفرموده اند می فرمایند خانم محمدی می خواهد توبه کند و یابعضی مددکاران اجتماعی فرموده اند که شاید شوهرش او را خیلی اذیت میکرده پس اشکالی نداشته ......خلاصه در غرب هم دوستداران این خانم از جمله دو بزرگواری که ابتدای متن نامشان را ذکر کردم بسیار سروصدا به را انداخته اند که در ایران حقوق بشر رعایت نمی شود و چرا می خواهید این خانم طفلک را سنگسار کنید؟؟؟

راستش را بخواهید دیگر حالم از این کلمه ی حقوق بشر ساختگی بهم می خورد از بس که مصادیق عینی رعایت حقوق بشر را در کشتار غزه و فلسطین و عراق و..... در قرآن سوزی و ........دیدم. مثل اینکه  تلویزیون خانه ی آقای سارکوزی کشتار اطفال بی گناه غزه و افغانستان را نشان نمی دهد که تنها دغدغه ی او سکینه ی محمدی شده و گفته که این خانم- خواهر همه ی ماست و می خواهند روزی را به عنوان روز سکینه ی محمدی تعیین کنند . کجا تشریف داشتند این مدعیان حقوق بشر آن روزی که ما36000 شهید دانش آموز دادیم؟؟ و هنوز اجساد پرپر شده ی جوانانمان را از زیر خروارها خاک حقوق بشر بیرون می کشیم خاک بر سر این حقوق بشر ساختگی!!!و همه ی طرفداران بی بصیرتش.... خلاصه این قصه ها تکراری شده ....م..................ا ت.....................ا آخ......................ر ایستاده ایم!! فهمیدین؟؟

باران- شهریور 89


نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت 9:47 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

3شبانه روز ما مسافران زمینی میهمان سیاره ی باران بودیم و اعتکاف لفظا اقامت موقت در جایی است اما شاید بتوان گفت : اعتکاف یعنی اعتراف...یعنی انقطاع از دنیا..... این 3 روز گاهی فرصتی می شد وقلمی می زدیم که نوشته هایش بر حریر دل نقش بست و بخشی از این نوشته ها را روی میزکارم می گذارم تا تحفه ی درویشی اعتکافم سوغاتی برای اهالی دل باشد....: در منتهی الیه سمت چپ مسجد نشسته ام و به ستونی قابل اعتماد تکیه کرده ام و بخش هایی از جوشن کبیر در ذهنم مرور می شود: لا عماد من لا عماد له.....خیلی ها برای اولین بار دیشب شفع و وتر خوانده اند و هنوز اشاعه هایی از نور در چهره هاشان دیده می شود این ها چه سبزند امروز و چه اندازه تن هاشان هشیار است....ای خدایی که مرا در آغوشت گرفته ای و حفظم کردی و نامت را حرف به حرف بر زبانم هجی کردی تا تو را در همه حال صدا بزنم .....آیا آتش دوزخ را بر من روا می داری؟؟آینه ها را بشکنید نمی خواهم این چند روز جز تو را ببینم می خواهم خودم را در چشمان تو ببینم می ترسم وقتی حال گناهم را ببینی اشک در چشمانت جمع شود... شرمنده ام.. کاش می شد پشت این ستون پنهان می شدم اما هرکجا که روم از مملکت تو خارج نیستم... گاهی می روم و خیال میکنم که راحت شده ام خوب که سرم به سنگ می خورد صدای تو را می شنوم که آهسته می گویی: تو را من چشم در راهم...شباهنگام!!مبادا از پشت شیشه برایم دست تکان دهی ! شیشه ها را بشکن و با دستانت که بر فراز همه ی دست هاست اشک هایم را پاک کن و یاری ام ده ... این چند روز را سفید پوشیدم نه به امید مکه رفتن و محرم شدن که به امید اینکه محرمت شوم معبودا حالا که به بهانه ی رمضان و اعتکاف و.... بستر تغییر را برایمان ایجاد کردی و تشویش را از خانه ی دل ها رفت و روب کردی از اعماق جان سپاست می گویم:ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد /که به تدبیر تو تشویش همه آخر شد- باران-شهریور89


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 3:20 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

پیشینه اعتکاف

اعتکاف مخصوص دین اسلام نیست بلکه در ادیان الهی دیگر نیز وجود داشته و در اسلام استمرار یافته است، اگرچه ممکن است در شرع مقدس اسلام پاره ای از خصوصیات و احکام و شرایط آن تغییر یافته باشد.

درباره حدود و شرایط این عبادت در دیگر ادیان، اطلاعات قابل توجهی در اختیار ما نیست. مرحوم علامه مجلسی در «بحارالانوار» به نقل از طبرسی آورده است که: «حضرت سلیمان (ع) در مسجد بیت المقدس به مدت یک سال و دو سال، یک ماه و دو ماه وکمتر و بیشتر اعتکاف می کرد و آب و غذا برای آن حضرت فراهم می شد و او در همان جا به عبادت می پرداخت.» (3)

برخی از آیات قرآن دال بر این است که اعتکاف در ادیان الهی گذشته وجود داشته است. خداوند متعال می فرماید:

«... و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتی للطائفین والعاکفین والرکع السجود; (4) به حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) سفارش نمودیم تا خانه ام را برای طواف کنندگان، معتکفان و نمازگزاران تطهیر کنند.»

از این آیه استفاده می شود که در زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) عبادتی به نام اعتکاف وجود داشته و پیروان دین حنیف گرداگرد کعبه معتکف می شده اند.

حضرت مریم (س) آن گاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهی نایل آمد، از مردم فاصله گرفت و در خلوت به سر برد تا در مکانی خالی و فارغ از هر گونه دغدغه به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند.

به همین جهت طرف شرق بیت المقدس را که شاید محلی آرام تر و یا از نظر تابش آفتاب پاک تر و مناسب تر بود برگزید. (5)

مرحوم علامه طباطبائی (ره) در المیزان می نویسد: هدف حضرت مریم (س) از دوری نمودن از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به سنت اعتکاف بوده است. (6)

برخی از روایات اهل سنت هم نشان می دهد که در دوران جاهلیت هم عملی عبادی به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است. (7)

علامه حلی در کتاب «تذکرة الفقهاء» به مشروعیت اعتکاف در ادیان پیشین تصریح نموده است. (8)

از زمانی که پیامبر اسلام (ص) اعتکاف را به مسلمانان آموزش داد، این سنت اسلامی در میان مسلمانان رواج پیدا کرد.

در حال حاضر مراسم اعتکاف در دهه پایانی ماه مبارک رمضان در بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله عربستان (مکه) با شکوه خاصی برگزار می شود. همه ساله خیل عظیم مسلمانان، که بخش قابل توجهی از آنان را جوانان تشکیل می دهند، از سراسر جهان به سوی مسجدالحرام می شتابند و در کنار خانه خدا معتکف می شوند و حتی بسیاری از زائران خانه خدا به منظور دست یابی به فضیلت اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان، این ایام پربرکت را برای انجام عمره مفرده برمی گزینند.

شبیه این مراسم در مسجدالنبی و در کنار مرقد مطهر پیامبر (ص) برگزار می شود. مسجد کوفه در عراق نیز سال های متمادی، محل برپایی مراسم اعتکاف در دهه آخر ماه مبارک رمضان بوده است. انبوه شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت (ع) در این مسجد مقدس معتکف می شده اند و بسیاری از عالمان بزرگ شیعه نیز همراه با مردم در این مراسم شرکت می کرده اند.

اعتکاف در کشور ایران تاریخچه ای پرفراز و نشیب دارد در هر عصری که عالمان برجسته دینی به اعتکاف اهتمام ورزیده اند، مردم مسلمان نیز از آنان پیروی کرده و به اعتکاف بها داده اند.

در عصر صفوی، در سایه تلاش های دو عالم بزرگ آن زمان مرحوم شیخ بهایی (1030- 952 ه.ق) و شیخ لطف الله میسی عاملی اصفهانی (متوفای 1032 یا 1034 ه.ق)، اعتکاف در شهرهای ایران، به ویژه قزوین و اصفهان، رونق خاصی یافته است.

خوشبختانه اکنون در بسیاری از شهرهای کشورمان مراسم اعتکاف در روزهای 13، 14 و 15 ماه رجب (ایام البیض) برگزار می شود. این سنت حسنه ابتدا در شهر مقدس قم، توسط عالم ربانی میرزا مهدی بروجردی صورت گرفت و رفته رفته در شهرهای دیگر رواج یافت

اعتکاف در احادیث

میزان توجه پیامبر (ص) به برپایی اعتکاف، بسیار در خور دقت و تامل است. خداوند متعال، پیامبر خویش را به داشتن خلق و خویی عظیم وبزرگ ستوده است.

«و انک لعلی خلق عظیم; (13) و در حقیقت تو به اخلاق نیکو و عظیم آراسته هستی.»

با این حال، آن حضرت با وجود مسئولیت بزرگ اجتماعی که بر دوش داشت، خود را از اعتکاف بی نیاز نمی دانست.

چنان که در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «کان رسول الله (ص) اذا کان العشر الاواخر اعتکف فی المسجد و ضربت له قبة من شعر و شمر المیزر و طوی فراشه; (14) رسول خدا در دهه آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف می شدند و برای آن حضرت خیمه ای که از مو بافته شده بود، در مسجد برپا می شد. پیامبر (ص) برای اعتکاف آماده می شدند و بستر خویش را جمع می کردند. »

در حدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است: «کانت بدر فی شهر رمضان و لم یعتکف رسول الله (ص) فلما ان کان من قابل اعتکف عشرین. عشرا لعامه و عشرا قضاء لما فاته; (15) جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد، از این رو رسول خدا موفق به اعتکاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آینده یک دهه را به عنوان همان سال اعتکاف نمودند و یک دهه را نیز به عنوان قضای سال قبل.»

رسول خدا افزون بر اهتمام عملی نسبت به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق می نمودند. در حدیثی از آن حضرت آمده است: «اعتکاف عشر فی شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین; (16) یک دهه اعتکاف در ماه رمضان هم چون دو حج و دو عمره است.»

گرچه این حدیث ناظر به اعتکاف به مدت ده روز و در ماه مبارک رمضان است، ولی اعتکاف در کمتر از این مدت (به شرط آن که سه روز کم تر نباشد) در غیر ماه مبارک رمضان مخصوصا «ایام البیض » به اندازه خود فضیلت و ثواب دارد. -برگرفته از سایت حوزه


نوشته شده در جمعه 89/6/12ساعت 6:8 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

امشب دل دل کنان و اشک ریزان در شب قدر می خوانمت و فردا با فریاد القدس لنا.....همه و همه ی این فریاد ها و نجوا ها خلاصه اش می شود لبیک اللهم لبیک: ای قوم به حج رفته کجایید کجایید ؟؟ معشوق همین جاست بیایید بیایید......معشوق تو همسایه ی دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما د ر چه هوایید؟ ای خمینی کبیر آن روز که آمدم نبودی اما صدایت در فضا جاویدان پیچیده بود.....:فلسطین پاره ی تن اسلام است...و این جمله بر دلم خوش نشست و خوشا حرفی که بر دل نشیند. و هر سال در میان شعار های تظاهرکنندگان روز قدس لبخند پرمحبت و نگاه نوازشگرت را استشمام می کنم باری دیگر میرویم نه فقط برای ادای دین که با عشق به هم کیشان فلسطینی مان میرویم و یقین داریم که این پاره ی وجود اسلامی مان دوباره به آغوش اسلام باز میگردد که پایان این شاهنامه خوش است .....و اما امشب ... شبی پر از فوق زیبایی ها شبی که د ر وصفش فقط شمع می سوزد و پروانه می گرید اما به قول دوستی در حق این شبها ادای تکلیف نمی شود و به اصطلاح فرصت سوزی می شود... بزرگ ترین و بهترین تجمع مردمی در مساجداتفاق می افتد که دل دشمنان اسلام را می لرزاند... اما بهترین برنامه ها اجرا نمی شود و مسئولین اماکن مذهبی غالبا با برنامه ریزی ها ی دقیق فرهنگی تاثیر گذار به استقبال این شب ها نمیروند چیزی که بیش از همه شب 21 رمضان دلم را سوزاند این بود که کوچکترین یادی نشد از شهدایی که رفتند تا ما این شبها را با امنیت د عا بخوانیم ... و حتی یک دعا نکردیم در حق پدر مهربان کشورمان که مسئولیت خطیر رهبری را به عهده دارد اگر مساجد سنگر اند و اگر سیاست ما عین دیانت ماست برنامه ها نباید به این منوال باشند ...جای بسی تامل است.....این شب ها باران عشق بر کویر دلها  می بارد و تازگی و شور می آفریند...خدا دنبالمان آمده است فتح باب شده است منتظر چه هستی؟؟-التماس دعا

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/11ساعت 3:9 عصر توسط فاطمه کنعانی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak